وبلاگ شخصی محمد فدوی

آزادی رو از رایانه‌ شخصیت شروع کن

آزادی رو از رایانه‌ شخصیت شروع کن

وبلاگ شخصی محمد فدوی

محمد فدوی هستم. علاقه زیادی به کامپیوتر و مباحث مربوط بهش دارم؛ البته تحصیلاتم هیچ ارتباطی با کامپیوتر نداره و به همین دلیل هیچوقت خودم رو کارشناس در این زمینه نمیدونم. در این وبلاگ یه سری مطالب جالب (از نظر خودم) رو قرار میدم تا بعدا گمشون نکنم. امیدوارم علاوه بر خودم برای دیگران هم مفید باشه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

من و مایکروسافت (۲)

من و مایکروسافت (۱)


خب تا Windows XP محبوب پیش رفتیم.

یکمم در مورد نسخه‌های جدید Windows صحبت کنیم...

Windows XP بیش از حد محبوب بود و مایکروسافت هم اینو می‌دونست که برای جذب کاربر به نسخه‌ی بعدی Windows به مشکل می‌خوره.

باید چیزای جدیدی توی Windows جدید رو می‌شد تا کاربر متعصب Windows XP رو به سمت خودش بکشه...


ٌMicrosoft Windows Vista

Windows Vista: به نظرم همه‌ی توان فنی مایکروسافت در این نسخه از Windows به کار گرفته شد. دیگه فقط پنجره‌های زیباتر کاربر ظاهرپسند Windows رو راضی نمی‌کرد. شفافیت گام بعدی بود! شفاف شدن پنجره‌ها و نوار وظیفه در Vista چشم رو به شدت نوازش می‌داد. این همه‌ی زیبایی Vista نبود. در Windows XP خیلی‌ها دوست داشتن یه ساعت آنالوگ روی Desktop داشته باشن، شایدم یه دفترچه یادداشت. مایکروسافت با گنجوندن Gadgetها در Vista که از نظر گرافیکی هم خیلی قابل قبول بودن، یه جذابیت بصری دیگه هم ایجاد کرد. باور کنید هنوزم تموم نشده! پک آیکون‌های استاندارد Windows در Vista منقلب شد. منوی Start بخشی از Windows بوده و هست که در هر نسخه قدرت بیشتری پیدا می‌کنه! در XP نسبت به 98 یه تکون اساسی خورده بود. در Vista هم نسبت به XP باز قدرت بیشتری گرفت. دیگه توی Vista خیلیا ترجیح دادن Desktop رو خالی کنن و همه کارارو از طریق منوی Start انجام بدن! البته این منو در نسخه‌های بعدی قدرت خیلی بیشتری هم گرفت. دیگه قاب پنجره در Windows یه قاب خشک و ثابت نبود! این قاب می‌تونست از بالا، پایین، چب یا راست درون خودش Control‌هایی رو جا بده و جذابیت رابط کاربری Vista رو بازم بیشتر کنه. از اینجا به بعد برنامه‌نویسای NET. با WPF تونستن ظاهر واقعا جذابی برای برنامه‌هاشون تولید کنن. سعی شده بود Vista دیوار آتش هوشمندتر و کارآمدتری داشته باشه، هرچند مایکروسافت در این مورد تا امروز موفق نشده! تغییرات دیگه‌ای هم در Vista مشاهده می‌شد اما این معنای موفقیت Vista رو می‌ده؟ هرگز!

Vista اونقدر سنگین بود که مایکروسافت نتونست سنگینیش رو بیش از این تحمل کنه و تو همون روزای اول اعتراف کرد Vista اونی نیست که انتظار داشتیم... جلوه‌های گرافیکی بی معنای Vista باعث شد که خیلیا با سخت‌افزارای معمولشون نتونن به Vista مهاجرت کنن. تغییراتی توی Vista رخ داده بود که باعث می‌شد خیلی از نرم‌افزارایی که روی XP به خوبی کار می‌کردن توی Vista نصبشون تبدیل بشه به یه ترفند حرفه‌ای!

Vista (و همچنین نسخه‌های جدیدتر Windows) طوری طراحی شده که یه محیط استاندارد رو در اختیار کاربرش میذاره و اجازه‌ی چندانی برای شخصی‌سازی به کاربر نمی‌ده. این برای خیلیا ممکنه مناسب یا حتی مورد علاقه باشه. اما مسلما کاربرای فضولی مثل من رو دفع می‌کنه! مدت زیادی از عرضه‌ی Vista نمی‌گذشت که برای جبران این واقعیت نسبتا شکست، Seven به دنیا اومد!

- قبل از اینکه که در مورد Windows Seven حرف بزنم باید یه نکته‌ای رو اشاره کنم. تو همین زمان بود که هنر Design داشت یه تکون می‌خورد. سرعت بالای زندگی شهری می‌طلبید که یه تجدید نظر در مورد فاکتور‌های زیبایی انجام بشه! دیگه محصولی زیبا بود که در اولین اولویت، بیشترین کارایی رو داشته باشه و مابقی فاکتورها در مراحل بعد مطرح میشدن. یکی از صنایعی که این اثر انقدر روشن بود که چشم رو میزد دکوراسیون داخلی بود... طراحی در زمینه‌ی رایانه هم استثناء نبود. دیگه دنیا داشت به این سمت میرفت که آیکونی زیباست که بیشترین سرعت در انتقال مفهوم رو در کنار کمترین میزان جزئیات داشت و به علاوه میتونست تا حد امکان کوچیک بشه اما مفهوم رو انتقال بده. از این رو آیکون‌ها و نماهای سه‌بعدی منزوی شدن. دیگه خبری از HatchBrushهای شلوغ نبود. زیبایی داشت مترادف کلمه‌ی سادگی می‌شد! بیشترین کنتراست تغییرات رو بین Windows Mobile 6.5 و نسل جدیدترش یعنی Windows Phone 7 یا همون WP7 میشد دید. این تغییرات اونقدر کاریکاتوری بود که بعضی از کاربرای حرفه‌ای WM6.5 با WP7 مشکل داشتن!!


Microsoft Windows 7

- علت نامگذاری Seven به این نام، شماره نسخه‌ی این نسخه در سیستم NT هست.


Windows Seven:  بیشتر از اینکه یه نسخه‌ی جدید از سیستم‌عامل معروف مایکروسافت باشه، به نظر اصلاحیه‌ای بر Vista میاد. جلوه‌های بصری کمتر نشدن اما تعدیل شدن.حجم به شدت کاهش پیدا کرد.نسخه‌ی 64 بیتی با موفقیت بیشتری نسبت به Vista عمل کرد. هماهنگی Seven با سخت‌افزارای مختلف قابل تحسینه.


Microsoft Windows 8

Windows Eight: بیشترین تغییر ظاهری همین سادگی بود که قبلا هم اشاره شد. آیکون‌ها از Seven هم ساده تر شدن. شفافیت پنجره‌ها یه ویژگی جذاب اما کم عمر بود! دیگه توی Eight شفافیت پنجره سرعت انتقال مفاهیم رو با ایجاد دوبینی در چشم فرد کم می‌کرد. پس باید حذف می‌شد. حتی دیگه نیازی به گرد بودن کناره‌ی پنجره‌ها که در Windows XP انجام شده بود، نبود! پنجره‌ها مستطیلی و ساده و بدون هیچ Border طراحی شده بودن. سطح توانایی کاربر برای شخصی‌سازی Eight بازم کمتر شده بود. همچنین قدرت منوی Start بازم بیشتر شده بود! منوی Start دیگه بصورت تمام صفحه بالا میومد! حال و هوای Metro که ساخته‌ی مایکروسافته سعی کرده در این بین که سادگی مترادف زیبایی شده یکسری جلوه‌های ساده هم برای حفظ زیبایی فراهم کنه. دیوار آتش توی این نسخه از Windows خیلی رشد خوبی داشت. واقعا میشه گفت حداقل‌های امنیتی رو برای Windows فراهم می‌کنه.

در ضمن Eight در یک رسالت جدید هم قرار گرفته بود. مایکروسافت میخواست نرم‌افزارای PC و موبایلش رو یکی کنه... این خودش یکسری هم پایه‌سازی رو میطلبید. از اون مهمتر Eight باید با صفحات لمسی هم خوب کار میکرد که در این زمینه هم تغییراتی توش ایجاد شد...


Microsoft Windows 9Microsoft Windows 10

-در حال حاضر، زمزمه‌هایی در مورد نسخه‌ی نهم و دهم ویندوز به گوش می‌رسد. البته من به احتمال زیاد تجربه‌ی کارکردن با نسخه‌ی جدیدتر ویندوز رو نخواهم داشت چون مدت زیادیه که بطور کامل به گنو/لینوکس مهاجرت کردم. اما به نظر می‌رسه بیشترین تلاش مایکروسافت در این دو نسخه‌ی جدیدتر در اصلاح نقاط ضعف در جلوه‌های بصری ویندوز۸ و تقویت دیوار آتش این سیستم عامل صرف شده.


جمع بندی:
در یک نگاه کلی به سیر تغییرات سیستم‌عامل محبوب شرکت مایکروسافت، چندین نکته نظر منو جلب میکنه:
  1. جهش‌های بصری: به نظرم یکی از جاذبه‌های این سیستم‌عامل همواره جذب بصری کاربر هدف بوده.تغییرات ویندوز۹۵ نسبت به ویندوز۳.۱ آنچنان فاحش بود که هر کاربری رو به خودش جذب میکرد. این اتفاق در هنگام تولید ویندوز XP، ویندوز ۷ و ویندوز ۸ هم افتاد و همه‌ی کاربران ویندوز رو شگفت‌زده کرد. مایکروسافت همیشه مطابق با نیاز‌های طراحی دنیا سیستم‌عامل‌هاش و نرم‌افزاراش رو طراحی کرده و این واقعیت رو قربانی هیچ چیز دیگری نمیکنه.
  2. استانداردتر شدن در کنار ثابت‌تر  شدن: همواره توی نسخه‌های جدیدتر ویندوز، محیط استانداردتر و همه‌پسندتری رو شاهد بودیم و در کنار این سیر، همواره دسترسی کاربر برای شخصی‌سازی سیستم‌عاملش کمتر شده و کاربر آماتور/حرفه‌ای محکوم به پذیرش سلیقه‌ی مایکروسافت بوده.
  3. تلاش بی فایده برای افزایش امنیت: مایکروسافت در هر نسخه از سیستم‌عاملش سعی کرد امنیت این سیستم‌عامل رو زیادتر کنه یا حداقل تبلیغات زیادی در این مورد کرد. واقعیت اینه که نمیشه گفت این غول کامپیوتری دنیا نتونست امنیت ویندوز رو زیادتر کنه ولی همه میدونیم که همیشه ویندوز به راحتی توسط نفوذگرها قابل سوء استفاده بوده و هست.
  4. تقلید: با اینکه  خیلی از اوقات مایکروسافت دست به ابتکارهای جالبی نیز زده ولی به نظر میاد خیلی از وقتاهم خصوصیتی رو از رقبای خودش قرض کرده! مرکز نرم‌افزار مایکروسافت در نسخه‌های جدید مایکروسافت یکی از مثال‌های این تقلیده.
  5. پشتیبانی خوب - کاربرگرایی بد: هرچند ما ایرانی‌ها احتمالاً خاطره‌ای از پشتیبانی مایکروسافت در ذهنمون نداشته باشیم ولی این یه واقعیته که مایکروسافت مشتریانش رو به خوبی پشتیبانی میکنه. اما این به معنای اهمیت دادن به نظرات مشتریان نیست. همواره مایکروسافت کاری را انجام داده که از نظر خودش درست و استاندارد بوده.
  6. سیکل موفقیت: یکی از علل مهم موفقیت مایکروسافت رو من در وجود نرم‌افزارهای زیاد برای سیستم‌های عاملش می‌بینم. این نرم‌افزار‌های زیاد خود باعث جذب مشتری شده و تازه باعث رویکرد هرچه بیشتر برنامه‌نویس‌ها به ویندوز میشن. این سیکل مدام موفقیت ویندوز رو برای مایکروسافت تثبیت میکنه.
در پایان باید بگم که دوران یکه تازی مایکروسافت بدون شک تموم شدست و هر فردی اگه یکم بررسی کنه به برتری گنو/لینوکس نسبت به مایکروسافت اعتراف میکنه.

نظرات  (۴)

من هیچوقت از این جنگولک بازیها و شفافیت و دسکتاپ سه بعدی و این حرفا خوشم نمی آمد، شاید چون آدمی هستم که همیشه کارایی برام مهمه و نه زیبایی. برام تعجب داره که بیشتر آدمها اینقدر ظاهربین هستن و زیبایی ظاهری براشون اینقدر مهمه! سیستم عامل مگه بازیه یا دختره میخوای به همسری بگیری که میخوای پر از زیبایی ظاهری و زرق و برق توخالی باشه!!

اما بنظر من همون محیط پنجره ای ویندوز و دسکتاپ و منوی استارت قدیمی از اون کاشی های مسخره ویندوز 8 و اینا مناسب تره. یعنی اینجوری قدرت و انعطاف بیشتری داره و فرق PC با گوشی موبایل و تبلت اینطوری مشخص میشه! اینکه بتونی چندتا پنجره بذاری کنار هم و زیر و رو و خلاصه چندتا کار همزمان زیر دست و در معرض دسترس و دید باشه، اینا بخشی از قدرت و کارایی حرفه ای PC است و از منابع سخت افزاری و صفحهء نمایش بزرگ ترش هم اینطوری استفاده بهینه میشه.
پاسخ:
شاید منم تا حدود زیادی با شما موافق باشم، ولی واقعیت اینه که اکثریت کاربرای امروزی Customizable بودن یه سیستم‌عامل رو از خصوصیات User Friendly بودنش نمیدونن!!
الان افراد دنبال یه محیط زیبا هستن و دم‌دست. دم‌دست که بتونن کاراشون رو سریع انجام بدن و زیبا تا بتونن باش پز بدن!
در حقیقت کمتر کسی رو دیدم که از زیبابی ظاهر محیط کارش خودش لذت ببره. از نشون دادنش به دیگران لذت بزرگتری به دست میاره.

اما در مورد تغییراتی که مایکروسافت در طراحیهاش میده مطمئن نیستم اما به نظر میاد اکثرا یه جو باشن و خیلی سریع دِمُده بشن... مثل همین ایجاد شفافیت در Vista و Seven که توی نسخه‌های بعدی کاملا از بین رفت... شاید حال و هوای Metro هم که در ویندوز۸ معرفی شد چنین عاقبتی داشته باشه. هرچند این حال و هوا خیلی گسترده شد و توی گجت‌های مایکروسافتی هم به کار رفت...
خیلی چیزها می شه گفت ولی دو نکته اط نظر بصری رو بگم:
۱− ویندوز همیشه نوار عنوانش با بدنه‌ی ویندوز و برنامه جدا بوده و مثلا تو اکس پی آبی بود بدنه روشن تو ۹۸ هم این جوری بود تو سون هم نوار عنوان شیشه‌ای بود بدنه سفید. تو ویستا هم همینجور. تو هشت هم اومد همینکار رو کرد ولی خیلی بردر رو ذمخت کرد و باز هم تضاد رنگی وجود داشت. ولی مک رو ببین از اول نوار عنوان با بدنه‌ی پنجره یه رنگ و مشابهه که باعث زیبایی خاصی شده مثل الآن گنوم و تم Adwaita. الآنم که تخت شده نیومده یه وردنه برداره و همه رو تخت کنه با اصول این کار رو کرده ولی ویندوز هشت خیلی زیاد تخت شده بود و ... . آیکون‌های ویندوز هشت تغییر نکردن و همون جور بودن که با تختی جاهای دیگه جور در نمی آمد.

۲− به نظرم شخصی سازی خیلی خوبه ولی اگر شخصی سازی هم نداشت حد اقل از ظاهر خوبی برخوردار بود مثل مک. ولی شخصی سازی اگر باشه خیلی خوب می شه. و شخصی سازی هم به این طور باشه که شما یه چیزی رو به وصرت ساده و زیبا ارئه بدی بعد کاربر بتونه اجزاش رو بیشتر کنه و حرفه‌ای تر کنه. نه اینکه یه ظاهر حرفه‌ای بدیم و امکان ساده کردنش رو هم بدیم. یعنی اول باید یک حالت پیش فرض ساده داشته باشه که تا یه حدی رو به جهت حرفه‌ای شدن سفاری بشه نه برعکسش.
پاسخ:
با شما موافقم در مورد ایرادهای طراحی مایکروسافت و همینطور یکپارچگی دوست داشتنی‌ای که از قدیم در Mac OSX دیده می‌شد و می‌شه!
فقط یه چیزو باید بش اضافه کنم اونم اینکه، وفاداری به طراحی چیز خیلی خوبیه. چیزی که OSX به خوبی اجراش کرده تا الان. اما این وفاداری از نظر من باعث یه جور یکنواختی توی این سیستم‌عامل شده. به نظرم موفق تره اگه توی نسخه‌های جدیدش دست به یه تغییر تو چشم برو تر بزنه. کاری که در مورد iOS انجام داد و البته موافقا و مخالفایی هم به دست آورد!
شاید برای خیلیا زیبایی مهم نباشه. اما برای من مهمه که محیط زیبایی لازم رو داشته باشه وگرنه اصلا نمی‌تونم محیط زشت و ناکارامد رو تحمل کنم. این مثل ویژگی درون گرایی و برون گرایی افراده. برای من ظاهر شرط اوله. برای دیگران ممکن این طور نباشه.
تغییرناپذیری از یه جهاتی پخوبه و از یه جهاتی بد. من از محیط kde استفاده می‌کنم . انقدر تغییرات درش هست که شاید دیگران باهاش راحت نباشن. اما ویندوز تغییر نمی‌کنه و در نتیجه همه می‌شناسنش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی