من و مایکروسافت (۲)
خب تا Windows XP محبوب پیش رفتیم.
یکمم در مورد نسخههای جدید Windows صحبت کنیم...
Windows XP بیش از حد محبوب بود و مایکروسافت هم اینو میدونست که برای جذب کاربر به نسخهی بعدی Windows به مشکل میخوره.
باید چیزای جدیدی توی Windows جدید رو میشد تا کاربر متعصب Windows XP رو به سمت خودش بکشه...
Windows Vista: به نظرم همهی توان فنی مایکروسافت در این نسخه از Windows به کار گرفته شد. دیگه فقط پنجرههای زیباتر کاربر ظاهرپسند Windows رو راضی نمیکرد. شفافیت گام بعدی بود! شفاف شدن پنجرهها و نوار وظیفه در Vista چشم رو به شدت نوازش میداد. این همهی زیبایی Vista نبود. در Windows XP خیلیها دوست داشتن یه ساعت آنالوگ روی Desktop داشته باشن، شایدم یه دفترچه یادداشت. مایکروسافت با گنجوندن Gadgetها در Vista که از نظر گرافیکی هم خیلی قابل قبول بودن، یه جذابیت بصری دیگه هم ایجاد کرد. باور کنید هنوزم تموم نشده! پک آیکونهای استاندارد Windows در Vista منقلب شد. منوی Start بخشی از Windows بوده و هست که در هر نسخه قدرت بیشتری پیدا میکنه! در XP نسبت به 98 یه تکون اساسی خورده بود. در Vista هم نسبت به XP باز قدرت بیشتری گرفت. دیگه توی Vista خیلیا ترجیح دادن Desktop رو خالی کنن و همه کارارو از طریق منوی Start انجام بدن! البته این منو در نسخههای بعدی قدرت خیلی بیشتری هم گرفت. دیگه قاب پنجره در Windows یه قاب خشک و ثابت نبود! این قاب میتونست از بالا، پایین، چب یا راست درون خودش Controlهایی رو جا بده و جذابیت رابط کاربری Vista رو بازم بیشتر کنه. از اینجا به بعد برنامهنویسای NET. با WPF تونستن ظاهر واقعا جذابی برای برنامههاشون تولید کنن. سعی شده بود Vista دیوار آتش هوشمندتر و کارآمدتری داشته باشه، هرچند مایکروسافت در این مورد تا امروز موفق نشده! تغییرات دیگهای هم در Vista مشاهده میشد اما این معنای موفقیت Vista رو میده؟ هرگز!
Vista اونقدر سنگین بود که مایکروسافت نتونست سنگینیش رو بیش از این تحمل کنه و تو همون روزای اول اعتراف کرد Vista اونی نیست که انتظار داشتیم... جلوههای گرافیکی بی معنای Vista باعث شد که خیلیا با سختافزارای معمولشون نتونن به Vista مهاجرت کنن. تغییراتی توی Vista رخ داده بود که باعث میشد خیلی از نرمافزارایی که روی XP به خوبی کار میکردن توی Vista نصبشون تبدیل بشه به یه ترفند حرفهای!
Vista (و همچنین نسخههای جدیدتر Windows) طوری طراحی شده که یه محیط استاندارد رو در اختیار کاربرش میذاره و اجازهی چندانی برای شخصیسازی به کاربر نمیده. این برای خیلیا ممکنه مناسب یا حتی مورد علاقه باشه. اما مسلما کاربرای فضولی مثل من رو دفع میکنه! مدت زیادی از عرضهی Vista نمیگذشت که برای جبران این واقعیت نسبتا شکست، Seven به دنیا اومد!
- قبل از اینکه که در مورد Windows Seven حرف بزنم باید یه نکتهای رو اشاره کنم. تو همین زمان بود که هنر Design داشت یه تکون میخورد. سرعت بالای زندگی شهری میطلبید که یه تجدید نظر در مورد فاکتورهای زیبایی انجام بشه! دیگه محصولی زیبا بود که در اولین اولویت، بیشترین کارایی رو داشته باشه و مابقی فاکتورها در مراحل بعد مطرح میشدن. یکی از صنایعی که این اثر انقدر روشن بود که چشم رو میزد دکوراسیون داخلی بود... طراحی در زمینهی رایانه هم استثناء نبود. دیگه دنیا داشت به این سمت میرفت که آیکونی زیباست که بیشترین سرعت در انتقال مفهوم رو در کنار کمترین میزان جزئیات داشت و به علاوه میتونست تا حد امکان کوچیک بشه اما مفهوم رو انتقال بده. از این رو آیکونها و نماهای سهبعدی منزوی شدن. دیگه خبری از HatchBrushهای شلوغ نبود. زیبایی داشت مترادف کلمهی سادگی میشد! بیشترین کنتراست تغییرات رو بین Windows Mobile 6.5 و نسل جدیدترش یعنی Windows Phone 7 یا همون WP7 میشد دید. این تغییرات اونقدر کاریکاتوری بود که بعضی از کاربرای حرفهای WM6.5 با WP7 مشکل داشتن!!
- علت نامگذاری Seven به این نام، شماره نسخهی این نسخه در سیستم NT هست.
Windows Seven: بیشتر از اینکه یه نسخهی جدید از سیستمعامل معروف مایکروسافت باشه، به نظر اصلاحیهای بر Vista میاد. جلوههای بصری کمتر نشدن اما تعدیل شدن.حجم به شدت کاهش پیدا کرد.نسخهی 64 بیتی با موفقیت بیشتری نسبت به Vista عمل کرد. هماهنگی Seven با سختافزارای مختلف قابل تحسینه.
Windows Eight: بیشترین تغییر ظاهری همین سادگی بود که قبلا هم اشاره شد. آیکونها از Seven هم ساده تر شدن. شفافیت پنجرهها یه ویژگی جذاب اما کم عمر بود! دیگه توی Eight شفافیت پنجره سرعت انتقال مفاهیم رو با ایجاد دوبینی در چشم فرد کم میکرد. پس باید حذف میشد. حتی دیگه نیازی به گرد بودن کنارهی پنجرهها که در Windows XP انجام شده بود، نبود! پنجرهها مستطیلی و ساده و بدون هیچ Border طراحی شده بودن. سطح توانایی کاربر برای شخصیسازی Eight بازم کمتر شده بود. همچنین قدرت منوی Start بازم بیشتر شده بود! منوی Start دیگه بصورت تمام صفحه بالا میومد! حال و هوای Metro که ساختهی مایکروسافته سعی کرده در این بین که سادگی مترادف زیبایی شده یکسری جلوههای ساده هم برای حفظ زیبایی فراهم کنه. دیوار آتش توی این نسخه از Windows خیلی رشد خوبی داشت. واقعا میشه گفت حداقلهای امنیتی رو برای Windows فراهم میکنه.
در ضمن Eight در یک رسالت جدید هم قرار گرفته بود. مایکروسافت میخواست نرمافزارای PC و موبایلش رو یکی کنه... این خودش یکسری هم پایهسازی رو میطلبید. از اون مهمتر Eight باید با صفحات لمسی هم خوب کار میکرد که در این زمینه هم تغییراتی توش ایجاد شد...
-در حال حاضر، زمزمههایی در مورد نسخهی نهم و دهم ویندوز به گوش میرسد. البته من به احتمال زیاد تجربهی کارکردن با نسخهی جدیدتر ویندوز رو نخواهم داشت چون مدت زیادیه که بطور کامل به گنو/لینوکس مهاجرت کردم. اما به نظر میرسه بیشترین تلاش مایکروسافت در این دو نسخهی جدیدتر در اصلاح نقاط ضعف در جلوههای بصری ویندوز۸ و تقویت دیوار آتش این سیستم عامل صرف شده.
جمع بندی:
- جهشهای بصری: به نظرم یکی از جاذبههای این سیستمعامل همواره جذب بصری کاربر هدف بوده.تغییرات ویندوز۹۵ نسبت به ویندوز۳.۱ آنچنان فاحش بود که هر کاربری رو به خودش جذب میکرد. این اتفاق در هنگام تولید ویندوز XP، ویندوز ۷ و ویندوز ۸ هم افتاد و همهی کاربران ویندوز رو شگفتزده کرد. مایکروسافت همیشه مطابق با نیازهای طراحی دنیا سیستمعاملهاش و نرمافزاراش رو طراحی کرده و این واقعیت رو قربانی هیچ چیز دیگری نمیکنه.
- استانداردتر شدن در کنار ثابتتر شدن: همواره توی نسخههای جدیدتر ویندوز، محیط استانداردتر و همهپسندتری رو شاهد بودیم و در کنار این سیر، همواره دسترسی کاربر برای شخصیسازی سیستمعاملش کمتر شده و کاربر آماتور/حرفهای محکوم به پذیرش سلیقهی مایکروسافت بوده.
- تلاش بی فایده برای افزایش امنیت: مایکروسافت در هر نسخه از سیستمعاملش سعی کرد امنیت این سیستمعامل رو زیادتر کنه یا حداقل تبلیغات زیادی در این مورد کرد. واقعیت اینه که نمیشه گفت این غول کامپیوتری دنیا نتونست امنیت ویندوز رو زیادتر کنه ولی همه میدونیم که همیشه ویندوز به راحتی توسط نفوذگرها قابل سوء استفاده بوده و هست.
- تقلید: با اینکه خیلی از اوقات مایکروسافت دست به ابتکارهای جالبی نیز زده ولی به نظر میاد خیلی از وقتاهم خصوصیتی رو از رقبای خودش قرض کرده! مرکز نرمافزار مایکروسافت در نسخههای جدید مایکروسافت یکی از مثالهای این تقلیده.
- پشتیبانی خوب - کاربرگرایی بد: هرچند ما ایرانیها احتمالاً خاطرهای از پشتیبانی مایکروسافت در ذهنمون نداشته باشیم ولی این یه واقعیته که مایکروسافت مشتریانش رو به خوبی پشتیبانی میکنه. اما این به معنای اهمیت دادن به نظرات مشتریان نیست. همواره مایکروسافت کاری را انجام داده که از نظر خودش درست و استاندارد بوده.
- سیکل موفقیت: یکی از علل مهم موفقیت مایکروسافت رو من در وجود نرمافزارهای زیاد برای سیستمهای عاملش میبینم. این نرمافزارهای زیاد خود باعث جذب مشتری شده و تازه باعث رویکرد هرچه بیشتر برنامهنویسها به ویندوز میشن. این سیکل مدام موفقیت ویندوز رو برای مایکروسافت تثبیت میکنه.